
آموزش
آموزش اینجا از شهر آشنایی با شادی هایش قصه ای را آغاز می کند که مسافر کوچک آماده می شود به قطار مهد برسدچرا که بعد از آغوش امن مادر و پدر امن ترین جای جهانش شده است.
کنار درختی از آموزش نامش را بلند می خواند تا در ایستگاه شهر دوستی همه او را بشناسند و با او هم گروه شوند و در هوایی که عطر کتاب و دفتر نو ورق می خورد دوستی آغاز کند.
دانای کوچک حالا دست هایش بلند تر از قبل به میوه های درخت می رسد و خواسته هایش تا بلندای باروهای شهر جرات قد می کشد.
در دست هایش میوه هایی ست که از درخت تنومند آموزش چیده است، تکیه می دهد و آرامش می گیرد کنارش باشید تا به آرامیِ برگ به دشت بلوغ برسد و ساکن شهر انتخاب شود.
او دیگر صاحب درختی پر از برگ و بار است و همین مطمئنش می کند تا انتخابی درست داشته باشد ، چرا که او می داند مهندس، فیلسوف، دکتر، هنرمند… فرقی ندارد ، انتخابی آگاهانه و دلنشین آینده را می سازد.
عزیز دل این خانه حالا برای ساختن شهری برای آیندگان توانمند است و میراث دار مرامی ست که باور دارد راه را با رفتنش می سازیم.