هدف

مدرسه نسخۀ کوچک اما واقعیِ جامعه است که وارثان این آب‌وخاک، شادمانه نوع‌دوستی
را در آن تجربه می‌کنند و با خودباوری، شخصیتی خلاق و راضی خواهند داشت.
در این میان، خانوادۀ بزرگ راه رشد درس و مدرسه را بهانه‌ای می‌داند که فرزندانش از
نوگامی، همدلانه این میراث ارزشمند را در آغوش بگیرند و زمینِ محکمی باشند برای آیندگان.
زمینی که بر پایهٔ اصولی استوار می شود که به پنج اصل راه رشد معروف است.

شما چه کسی هستید؟

غیرقابل پیش‌بینی است
و همۀ ما زندگی را به‌خاطر این دوست داریم و از آن می‌نویسیم
وقتی سیری را آغاز می کنیم شاید پر از رؤیا هم باشیم
ولی همیشه گوشۀ ذهن‌مان صدایی نجوا می‌کند که همۀ این‌ها رؤیاست
وقتی سال ها از ۷ صبح تا ساعاتی نزدیک غروب کلاس ها و بچه ها تمام انرژی مان را می گیرند شاید حتی دیگر کورسویی از رؤیا نمانده باشد چه برسد به نجوای انکارش.
کسی چه می دانست معلم ریاضی معادلۀ تغییر را حل کند. معلمی که مدیرعامل شد.

مدرسه مجالی برای هنجارپذیری و یادگیری است؛
باهم زندگی می کنیم ، رشد می کنیم .
از پیشرفت خودمان و دیگران لذت می بریم.

آناهیتا اصلاح پذیر

مدرسه کجاست؟

کتاب ، دفتر ، خوراکی و میوه ها…
کوله ای پر شده ،
از خانه راهی می شود ، هزار امید و اضطراب بدرقه اش می کنند.
روزی خواهد آمد که شانه ها و کیف هایش بزرگتر شده است.
کنار انچه از خانه آوره و تجربه ای از رشد که بی درد نبود ، قصه ای می درخشد.
طرحی از روزهای همدلی کنار دردهایش ، هم نوایی با دوستان بازی اش و بلوغی که به معنا می رسد و راه آعاز می شود.

تاریخچه

آنها سه نفر بودند
یکی مربی مهدکودک و یکی معلم ورزش؛ سومی، سرمایه‌ای برای آغاز داشت.
در یک تابستان داغ چه چیز زیباتر از تماشای شور بازی بچه‌ها در آب.
استخری اجاره کردند، بچه‌ها آمدند، آرزوها رنگ گرفت و رؤیا… آغاز شد!
سه سال گذشت و حوالی خیابان ظفر، اولین خانه آنها، کودکستان شد.

شما چه کسی هستید؟

غیرقابل پیش‌بینی است
و همۀ ما زندگی را به‌خاطر این دوست داریم و از آن می‌نویسیم
وقتی سیری را آغاز می کنیم شاید پر از رؤیا هم باشیم
ولی همیشه گوشۀ ذهن‌مان صدایی نجوا می‌کند که همۀ این‌ها رؤیاست
وقتی سال ها از ۷ صبح تا ساعاتی نزدیک غروب کلاس ها و بچه ها تمام انرژی مان را می گیرند شاید حتی دیگر کورسویی از رؤیا نمانده باشد چه برسد به نجوای انکارش.
کسی چه می دانست معلم ریاضی معادلۀ تغییر را حل کند. معلمی که مدیرعامل شد.

امکانات

راه رشد فرزندان خود را در سفری بزرگ همراهی می کند و جاده ای همیشگی برای این راه می سازد.
در طول سال ها برای این تجربه لوازم و امکاناتی فراهم آورد تا فرزندانش مسیر ماندگاری را تجربه کنند .
اینجا امکانات بستری ست که امکان تجربه ی مهارت ها را فراهم می کند.

مدرسه کجاست؟

کتاب ، دفتر ، خوراکی و میوه ها…
کوله ای پر شده ،
از خانه راهی می شود ، هزار امید و اضطراب بدرقه اش می کنند.
روزی خواهد آمد که شانه ها و کیف هایش بزرگتر شده است.
کنار انچه از خانه آوره و تجربه ای از رشد که بی درد نبود ، قصه ای می درخشد.
طرحی از روزهای همدلی کنار دردهایش ، هم نوایی با دوستان بازی اش و بلوغی که به معنا می رسد و راه آعاز می شود.

تعاونی

مرامشان این است که با هم، مسئله را حل کنند.

 چون از همان آغاز کنار هم، اولین مانع را پشت سر گذاشتند.

 بچه های پیش دبستانی رشد بزرگتر شده بودند ولی برای ادامه، دبستانی در کار نبود، سرمایه‌های اندک موسسان که از قبل با ایدهٔ تشکیل تعاونی جمع شده بود، زمینه را فراهم کرد تا رؤیای دبستان به حقیقت برسد و تعاونی به شکل رسمی آغاز به کار کرد.

 تا همیشه مرام این است؛ چراکه برای این خانوادۀ بزرگ، تعاونی یک واحد صنفی نیست. خردِ جمعیِ آموزش‌محور است که از مشارکت معلم و شاگرد تا مدیریت سرنوشت اهالی این خانه معنا می گیرد.

بسیاری از اهالی خانهٔ راه رشد، عضو و سهامدار این تعاونیِ ‌اند و فارغ از تعداد سهامشان، حق رأی برابری دارند که با در کنار هم بودن یاد بگیرند تا یادگیرنده باشند و پذیرای اعضای جدیدی چون شما که در راه‌اند!

جمعی بزرگ‌تر با آینده‌ای بهتر.

شما چه کسی هستید؟

غیرقابل پیش‌بینی است
و همۀ ما زندگی را به‌خاطر این دوست داریم و از آن می‌نویسیم
وقتی سیری را آغاز می کنیم شاید پر از رؤیا هم باشیم
ولی همیشه گوشۀ ذهن‌مان صدایی نجوا می‌کند که همۀ این‌ها رؤیاست
وقتی سال ها از ۷ صبح تا ساعاتی نزدیک غروب کلاس ها و بچه ها تمام انرژی مان را می گیرند شاید حتی دیگر کورسویی از رؤیا نمانده باشد چه برسد به نجوای انکارش.
کسی چه می دانست معلم ریاضی معادلۀ تغییر را حل کند. معلمی که مدیرعامل شد.

مسئولیت اجتماعی

راه رشد، قطعاً به دایره بستۀ این شهر که در آن زاده شد و پا گرفت، محدود نیست.
چه از بد حادثه، گوشه‌ای از این سرزمینِ کهن بلرزد و یا غرق آب شود، یا از اقبالِ بلند
زمینی خالی در آرزوی مدرسه شدن و چشم به راهِ فرزندان این آب و خاک برای
علم‌آموزی باشد و یا مداد و کتاب و دفتری مشتاقِ رسیدن به دستانِ دانش‌آموزی باشند…
آری آنجا که راهی باشد، رشدی خواهد بود و اگر راهی نبود مسیری نو آغاز می‌شود
که هر کجای این آب و خاک، دستی برای نیاز بالا بیاید بی‌پاسخ نخواهد ماند؛ چرا که راه رشد ادامه دارد.

از نوگامی تا همیشه

راه رشد، قطعاً به دایره بستۀ این شهر که در آن زاده شد و پا گرفت، محدود نیست.
چه از بد حادثه، گوشه‌ای از این سرزمینِ کهن بلرزد و یا غرق آب شود، یا از اقبالِ بلند، زمینی خالی در آرزوی مدرسه شدن و چشم به راهِ فرزندان این آب و خاک برای علم‌آموزی باشد و یا مداد و کتاب و دفتری مشتاقِ رسیدن به دستانِ دانش‌آموزی باشند… آری آنجا که راهی باشد، رشدی خواهد بود و اگر راهی نبود مسیری نو آغاز می‌شود که هر کجای این آب و خاک، دستی برای نیاز بالا بیاید بی‌پاسخ نخواهد ماند؛ چرا که راه رشد ادامه دارد.